عشق و عاشقی
متن زیر در تاریخ86/2/7، ساعت: 7:17 عصر نوشته شده است.
¤ کاش...کاش می فهمیدی
در خزانی که ازین دشت گذشت
سبزه ها باز چرا زرد شدند
خیل خاکستری لکلک ها
در افق های مسی رنگ غروب
تا کجاهای کجا کوچیده ست
کاش می فهمیدی
زندگی محبس بی دیواری ست
و تو محکوم به حبس ابدی
و عدالت ستم معتدلی ست
که درون رگ قانون جاری است
کاش می فهمیدی
دوستی آش دهن سوزی نیست
عشق بازار متاع جنسی ست
آرزو گور جوانمردان
مرده از زنده
همیشه
هرآن
در جهان بیشتر است
کاش می فهمیدی
چیزهایی ست که باید تو بفهمی ، اما
بهتر آن است کمی گریه کنم
کاش می فهمیدی
¤ نویسنده: جواد دادجوی
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 4814
بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
درباره خودم
![]() جواد دادجوی
عاشق غم |
لینک به وبلاگ
|
ْآرشیو یادداشت ها
اشتراک در خبرنامه